معتوقیّه

شعرهایی است که معتوق حسین می‌خواند / درد معتوق فقط عاتق او می‌داند

معتوقیّه

شعرهایی است که معتوق حسین می‌خواند / درد معتوق فقط عاتق او می‌داند

  • ۰
  • ۰

منم از عاشقان درگاهش که غمش از دمم نیافتاده

که دمادم تپد غمش به دلم که دلم از تپش نیافتاده

 

من همانا چو ابر میگریم مثل ابری که دلسیاهتر است

یا همانا چون باد میلرزم مثل بادی که بینگاهتر است

 

تا زمانی که گریه میگیرد دل ما شهر خوب پرشور است

تا زمانی که مهر میخندد آتش سینه محفلش جور است

 

هرزمان رسم دل به سینهزدن هر زمان رسم چشم گرییدن

هر زمانی که اشک میخندد می‌شود وقت حق‌پرستیدن

 

آتشی از درون سینهی خویش ذبح کردم به پای عاشورا

تکیه بر اشک خود مزن معتوق، جز بریزد حسین دل او را

  • ۹۸/۰۵/۱۴
  • معتوق حسین

نظرات (۱)

  • پوریا قلعه
  • زیبا :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی